اخوی عطربزن!!
شب جمعه بود
بچه ها جمع شده بودند تو سنگر برای دعای کمیل
چراغارو خاموش کردند
مجلس حال و هوای خاصی گرفته بود
هر کسی زیر لب زمزمه می کرد و اشک میریخت
یه دفعه اومد گفت اخوی بفرما
عطر بزن ...ثواب داره
- اخه الان وقتشه؟
بزن اخوی ..بو بد میدی ..امام زمان نمیاد تو مجلسمونا
بزن به صورتت کلی هم ثواب داره
بعد دعا که چراغا رو روشن کردند
صورت همه سیاه بود
تو عطر جوهر ریخته بود...
بچه ها م یه جشن پتوی حسابی براش گرفتند
بروید دنبال کارتان
هوا خیلی سرد بود. از بلندگو اعلام کردند جمع شوید جلوی تدارکات و پتو بگیرید. فرماندهی گردان با صدای بلند گفت: «کی سردشه؟» همه جواب دادند: «دشمن فرمانده.» گفت: «احسنت، احسنت. معلوم میشود هیچ کدام سردتان نیست. بفرمایید بروید دنبال کارهایتان. پتویی نداریم که به شما بدهیم!»
ریا...
محمد پاشو!پاشو چقدر می خوابی!
-چته نصفه شبی ؟بذار بخوابم.
-پاشو،من دارم نماز شب می خونم کسی نیست نگاه کنه.
هرشب به ترفندی برای نماز شب بیدارمان میکرد.عادتمان شده بود.